یا ابا صالح المهدی ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ظهور از پشت پرده با خصوصیّات

03 شهریور 1395 توسط یا ابا صالح

 ظهور از پشت پرده با خصوصیّات

 


یكى از اصحاب امام حسن عسكرى علیه السلام به نام یعقوب بن منقوش ‍ حكایت كند:
روزى به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى علیه السلام وارد شدم ، حضرت داخل ایوان جلوى یكى از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام علیه السلام پرده اى جلوى درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! امام و صاحب ولایت بعد از شما كیست ؟
فرمود: پرده را بالا بزن ، تا متوجّه شوى !
همین كه پرده را بالا زدم ، كودكى پنج ساله را در قیافه نوجوانى ده ساله با این خصوصیات نمایان شد:
چهره سفید و نورانى ، ابروانى كشیده و با فاصله ، كفان دست درشت و غلیظ، شانه هاى بزرگ و بافاصله و در سمت راست گونه اش خالى سیاه وجود داشت .
سپس آن كودك ، با وقار و هیبتى مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى علیه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر، روى زانویش ‍ نشست .
بعد از آن امام عسكرى علیه السلام به من فرمود: اى یعقوب ! این كودك بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود.
همین كه سخن پدر تمام شد و او را معرّفى نمود، از روى زانوى پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: اى عزیزم ! اى پسرم ! در حال حاضر داخل برو و مخفى باش تا آن هنگامى كه خداوند متعال اراده كند.
و چون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسكرى علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى یعقوب ! اكنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر كن كه چه مى بینى ؟
پس طبق فرمان امام علیه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه كردم كسى را نیافتم ؛ و متوجّه شدم كه حجّت خدا از چشم ها ناپدید و غایب شده است .(1)

 


1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 250، إ كمال الدین : ص 407، ح 2.

 نظر دهید »

تشخیص حرام و حلال براى كودكى خردسال

03 شهریور 1395 توسط یا ابا صالح

تشخیص حرام و حلال براى كودكى خردسال

 


احمد بن اسحاق یكى از اصحاب و كسانى بود كه وجوهات شیعیان را جمع آورى مى كرد و خدمت امام حسن عسكرى علیه السلام تقدیم مى نمود، او حكایت نماید:
روزى به قصد تحویل مقدار قابل توجّهى وجوهات شرعیّه به همراه تعدادى سؤ ال در مسائل مختلف ، به محضر مبارك امام حسن عسكرى علیه السلام عازم سامراء شدم .
و چون وارد شهر سامراء گشتم ، به سمت منزل آن حضرت حركت نمودم ، هنگامى كه به منزل رسیدم ، اذن دخول طلبیده و وارد شدم ، چشمم به كودكى خردسال افتاد كه بر زانوهاى حضرت نشسته و بسیار خوش سیما و نورانى بود.
همین كه كیسه هاى پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم ، امام علیه السلام نگاهى به كودك نمود و فرمود: اى پسرم ! این اموال از شیعیان و دوستان تو مى باشد، آن ها را باز كن و تحویل بگیر.
ناگهان كودك اظهار داشت : اى پدر! و اى سرورم ! آیا جایز است كه دست به سوى اموالى دراز كنم كه آغشته به حرام است ؟!
سپس امام حسن عسكرى علیه السلام خطاب به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: آنچه در كیسه ها مى باشد، بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن ها را از یكدیگر جدا نماید.
چون یكى از كیسه ها را خدمت حضرت نهادم ، كودك فرمود: این مال فلان شخص است كه در فلان محلّه شهر قم سكونت دارد و مقدار آن 72 دینار است كه بابت فروش باغ ارثیه پدرش و نیز فروش هفت عدد پیراهن و كرایه مغازه هایش مى باشد.
امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: عزیزم ! صحیح گفتى ، اكنون بگو كدام حرام است ؟
كودك اظهار داشت : در این كیسه یك دینار مشكوك ، از اهالى شهر رى مربوط به فلان تاریخ مى باشد كه مغشوش مى باشد.
بعد از آن اشاره به یكى دیگر از كیسه ها نمود و فرمود: و امّا صاحب این كیسه فلانى است كه در فلان شهر مقدار یك مَن و یك چارك نخ ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد و چون مدّتى طولانى سپرى شد، نخ ‌ها را دزد به سرقت برد. و صاحب نخ ‌ها نسّاج را تكذیب و جریمه كرده و به جاى آن ، یك مَن و نیم غرامت گرفت .
پس یك دینار با تكّه اى پارچه در این كیسه از چنین راهى به دست آمده است كه حرام مى باشد.
سپس كودك به سوّمین كیسه اشاره نمود و اظهار داشت : آنچه درون آن است ، مال فلان شخص است كه در فلان محلّه قم زندگى مى كند و مقدار هفتاد دینار مى باشد كه نباید دست زده شود.
امام حسن عسگرى علیه السلام سؤال نمود: چرا؟
فرزند جواب داد: چون این ها بابت فروش گندم هائى است كه مالك با كشاورز اختلاف داشتند و مالك سهم كشاورز را كمتر از حقّش داد.
پدر فرمود: بلى ، صحیح است .
پس از آن كودك فرمود: اى احمد بن اسحاق ! این اموال را به صاحبانش ‍ برگردان ، ما نیازى به آن ها نداریم .
و اكنون كیسه آن پیرزن را بیاور.
احمد گفت : من به طور كلّى آن كیسه را فراموش كرده بودم …(1)
آرى براى امام معصوم ، چون از طرف خداوند متعال منصوب است ، سنّ و سال ، موقعیّت مطرح نیست ؛ بلكه هر زمان هر چه اراده نماید حاصل خواهد شد و به همه امور آگاه مى گردد.
پس مواظب اعمال و گفتار خود در تمام حالات باشیم كه امام زمان ، روحى له الفداء و سلام اللّه علیه غافل نخواهد بود.

 


1- احتجاج طبرسى : ج 2، ص 524 - 527، ینابیع المودّة : ج 3، ص ‍ 319، ح 5.

 نظر دهید »

جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال

03 شهریور 1395 توسط یا ابا صالح

جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال


سعد بن عبداللّه قمى حكایت نماید:
روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظیم نمودم تا از سرور و مولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى صلوات اللّه علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم .
از شهر قم به همراه بعضى دوستان حركت كردیم ، هنگامى كه وارد شهر سامراء شدیم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم .
همین كه وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكى خردسال را - كه چون ستاره مشترى مى درخشید - روى زانوى خود نشانیده بود.
امام عسكرى علیه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بیائید و در نزدیكى ما بنشینید.
پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتیم و نشستیم و سپس مسائل خود را به طور كلّى مطرح كردیم .
امام حسن عسكرى صلوات اللّه علیه پس از شنیدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : اى فرزندم ! جواب شیعیان خود را بیان كن .
پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامى سؤ ال هاى ما را یكى پس ‍ از دیگرى جواب كافى داد.
و بعضى سؤال ها را پیش از آن كه مطرح كنیم ، خود كودك مطرح مى نمود و جواب آن را مى داد، به طورى كه همه ما مبهوت و متحیّر گشتیم كه این كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافى دارد و با بیان شیوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مى نماید؟!
پس از آن ، امام حسن عسگرى صلوات اللّه علیه متوجّه من شد و فرمود: اى سعد بن عبداللّه ! براى چه از قم به این جا آمده اى ؟
عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چون عشق زیارت و دیدار شما را داشتم ، بدین جا آمده ام .
حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائى را كه تهیّه و تنظیم نموده بودى ، چه شد؟
پاسخ دادم : آماده و موجود مى باشد.
فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدى موعود علیه السلام آنچه مى خواهى سؤ ال كن .
و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! تاءویل و تفسیر كهیعص چیست ؟
كودك در حالى كه روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: این حروف ، رموز و اخبار غیبى الهى است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكریّا پیغمبر علیه السلام بیان نموده است ؛ چون زكریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید.
لذا جبرئیل علیه السلام نازل شد و آن اسامى مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زكریّا علیه السلام یادى از آن اسامى : ((محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن ، حسین علیهم السلام )) مى كرد، هر نوع مشكل و ناراحتى كه داشت ، حلّ و بر طرف مى گردید.
امّا هرگاه نام حسین علیه السلام بر زبان جارى مى نمود و به یاد آن حضرت مى افتاد، غم و اندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ و افسرده خاطر مى گردید.
پس روزى اظهار داشت : خداوندا! علّت چیست كه هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور مى شوم ، دلم آرام مى گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد مى كنم محزون گردیده و در چشمانم اشك حلقه مى زند؟!
خداوند متعال كهیعص را در جواب حضرت زكریّا علیه السلام برایش ‍ فرستاد؛ و تمامى اخبار و جریاناتى را كه بر امام حسین علیه السلام مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز كلّى برایش بیان نمود:
((كاف )) یعنى ؛ كربلاء و حوادث آن ، ((هاء)) اشاره به هلاكت و شهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم ، ((یاء)) یزید - بن معاویه است - كه بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، ((عین )) اشاره به عطش و تشنگى آن حضرت و اصحاب مى باشد؛ و ((صاد)) صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.
سپس آن كودك در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكریّا علیه السلام این خبر را - از فرشته الهى یعنى ؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زارى مى كرد. و در پایان افزود: حضرت یحیى پیغمبر و امام حسین علیهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگى به دنیا آمدند.(1)

 
1- إكمال الدّین : ص 452، ح 21، إرشادالقلوب دیلمى : ص 422، احتجاج طبرسى : ج 2، ص 523، ح 341، بحارالا نوار: ج 52، ص 78 - 88، داستان بسیار طولانى است ، به قطعاتى از آن بسنده گردید.

 نظر دهید »

فایده عطسه و برخورد با آن

03 شهریور 1395 توسط یا ابا صالح

 فایده عطسه و برخورد با آن


مرحوم شیخ صدوق ، طوسى ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم ، به نقل از نسیم - خادم امام حسن عسكرى علیه السلام - حكایت كنند:
هنگامى كه حضرت صاحب الزّمان علیه السلام از رحم مادر به دنیا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ و در همین لحظه نگهان عطسه اى كرد و سپس اظهار داشت : ((الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد و آله )).
بعد از آن با كمال فصاحت فرمود: ظالمان و ستمگران گمان كرده اند كه حجّت و ولىّ خداوند متعال زایل و نابود شونده است ، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن و بیان حقایق داده شود، همانا شكّ و شُبهه از بین خواهد رفت .
همچنین به نقل از نسیم خادم حكایت نمانند:
یك شب پس از آن كه حضرت مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف ) تولّد یافت ، چند روزى بعد از آن به محضر مبارك آن حضرت شرفیات شدم ، هنگامى كه نشستم عطسه كردم .
حضرت در حقّ من دعائى كرد و فرمود: ((یَرْحَمُكَ اللّهُ)).
من از محبّت و دعاى حضرت ، بسیار خوشحال شدم .
سپس به من فرمود: اى نسیم ! آیا مى خواهى تو را به نتیجه و فایده عطسه آشنا سازم ؟
عرضه داشتم : بلى ، فدایت گردم .


حضرت در همان موقعیّتى كه تازه به دنیا آمده بود، فرمود: ((هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةُ أ یّامٍ)) یعنى ؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در اءمان مى دارد.(1)

 


1- آدرس هر دو داستان : إكمال الدّین : ص 430، ح 5، غیبة شیخ طوسى : ص 232، ح 200، و ص 244، ح 211، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217، الخرائج و الجرائح :: ج 1، ص 465، ح 11، وج 2، ص 693، ح 7.

 نظر دهید »

نشانه های قبل از ظهور

03 شهریور 1395 توسط یا ابا صالح

نشانه های قبل از ظهور

مرحوم شیخ صدوق و برخی دیگر از بزرگان آورده اند:
روزی حضرت امیرالمؤمنین ، امام علی علیه السلام در جمع بسیاری از مردم سخنرانی می نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم كرد و اظهار داشت : ای مردم ! پیش از آن كه من از بین شما رحلت نمایم و مرا از دست دهید، آنچه می خواهید سؤ ال كنید و جویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید.
از بین افراد جمعیّت ، شخصی به نام صعصعه بن صوحان از جای برخاست و سؤ ال كرد: یا امیرالمؤمنین ! دَجّال چگونه و در چه زمانی خارج می شود؟
امام علی علیه السلام در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال ، علائم و نشانه هائی است كه یكی پس از دیگری ظاهر و واقع خواهد شد، از آن جمله : مردم نسبت به نماز بی توجّه شده و كارهای دنیا و امور شخصی را در أولویّت قرار می دهند، نسبت به امانت بی اعتنا گشته و سهل انگاری می كنند، دروغ و دروغ گوئی را حلال و توجیه می نمایند؛
و نیز رباخواری شایع و عادی گردد. مردم ساختمان ها را محكم و مجلّل بنا می كنند، دین و احكام شریعت را با دنیا و اموال آن مبادله می نمایند، افراد سفیه و بی خرد برای اجراء امور جامعه برگزیده می شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار می گیرند، دید و بازدید خویشاوندان با یكدیگر قطع می گردد.
و پیروی از تمایلات و هواهای نفسانی انجام می پذیرد؛ و خونریزی ، عادی و ساده گردد، حلم و بردباری مذموم و به ظلم و تجاوز فخر و مباهات شود. رؤ ساء و حكماء، اشخاصی فاجر و فاسق باشند، كارگزاران و گردانندگان امور جامعه ، افرادی ظالم و بی باك خواهند بود؛
و عارفان عالم ، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان ، قرآن را وسیله معاش و خودنمائی قرار دهند، شهادت و گواه ناحقّ رایج گردد، تهمت و ارتكاب گناه عادی و ساده باشد. قرآن را - فقط - زیبا بنویسند و زیبا بخوانند (بدون آن كه توجّهی به معنا و محتوای آن داشته باشند؛
و نیز بدون آن كه در امور زندگی و موقعیّت كاری خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد و عبادتگاه ها مزیّن و مجلّل - ولی بی محتوا - باشد، دل ها از یكدیگر جدا و بلكه مخالف همدیگر گردند، عهد و وفا اهمیّتی نداشته ؛
و زن ها با مردان در امور اقتصادی و تجاری مشاركت نمایند. افراد فاجر و فاسد - بجهت ایمنی از شرّشان - مورد احترام قرار می گیرند، دروغ گویان تصدیق و تاءیید می شوند، هركس نسبت به دیگری بدبین و مشكوك می باشد؛ و به همدیگر جسارت و توهین روا داشته و انجام می دهند، زنان سوار اسب و موتور، دوچرخه و… می شوند؛
و همچنین از جهت قیافه ، زنان و مردان شبیه یكدیگر می گردند. برای هر قضیّه و جریانی شهادت دهند، بدون آن كه در جریان امر و یا از واقعیّت خبر داشته باشند و یا بدانند كه حقّ با كیست .
مردم احكام و مسائل دین را می آموزند نه برای دین ، بلكه برای دنیا و معاش ، آن ها دنیا و متعلّقات آن را باارزش و عظیم بدانند؛
ولی آخرت را بی ارزش و هیچ محسوب نمایند. گرگان صفتان ، لباس میش بر تن كنند؛ ولی دل ها و درون آن ها متعفّن و فاسد باشد. سپس حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات اللّه علیه افزود: در یك چنین زمانی هركس و هر مؤمنی به دنبال پناهگاهی می گردد؛
در آن هنگام دجّال ظهور و خروج می كند، در حالی كه چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانی او همچون ستاره صبح می درخشد، در پیشانیش نقش كافر می باشد. او سوار بر الاغی سفید رنگ خواهد بود و به سوی شامات حركت می كند و در محلّی به نام بیداء - كه بین مكّه معظّمه و مدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو می رود؛
و تمام تابعین و پیروان او حرام زاده هستند. سپس امام زمان علیه السلام ظهور و قیام می نماید؛ و نیز حضرت عیسی مسیح علیه السلام حضور می یابد و پشت سر او نماز می خواند.

همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است : امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پیش از آن كه حضرت قائم - آل محمّد علیهم السلام - قیام و ظهور نماید؛ بجهت زیادی معصیت و گناه ، مردم به وسیله آتش و نور سرخی كه در آسمان نمایان می شود مورد زجر و سختی قرار می گیرند،
در بغداد و بصره خَسف و نقصان به وجود آید، در بصره خونریزی شود و ساختمان هایش خراب و اهل آن فانی گردند، در عراق خوف و وحشتی حاكم شود كه راه فرار و نجاتی بر آن ها نباشد.


چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان(ع)/ عبدالله صالحی

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19

یا ابا صالح المهدی ادرکنی

ألسلام علی ربیع الأنام ونضرة الأيام / السلام علي مهدي الأمم و جامع الكلم/ آقا جانم.... مولاي من..../ دلم گرفته از این انتظارِ یلدایی/ دقایقم همه غرقِ چه وقت می‌آیی؟/ نوشته‌اند “صدایش کنید می‌شنود!”/ صدات می‌زنم آخر کجای دنیایی؟/ بگو چه وقت می‌آیی؟ ببین که دلهامان/ دگر‌ قبول ندارد هنوز و امایی/ شنیده‌ام نمی‌آید بهار با یکـــــــ گل/ بهار من، گل نرگس! تویی که می‌آیی/ و باز نقطه سر خط، نریز اشک ای چشم!/ تمام می‌شود این انتظار یلدایی/ اللهم عجل لولیک الفرج

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
  • مناسبت ها
  • پوستر
  • خطبه غدیر
  • متفرقه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس