یا ابا صالح المهدی ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تشخیص حرام و حلال براى كودكى خردسال

03 شهریور 1395 توسط یا ابا صالح

تشخیص حرام و حلال براى كودكى خردسال

 


احمد بن اسحاق یكى از اصحاب و كسانى بود كه وجوهات شیعیان را جمع آورى مى كرد و خدمت امام حسن عسكرى علیه السلام تقدیم مى نمود، او حكایت نماید:
روزى به قصد تحویل مقدار قابل توجّهى وجوهات شرعیّه به همراه تعدادى سؤ ال در مسائل مختلف ، به محضر مبارك امام حسن عسكرى علیه السلام عازم سامراء شدم .
و چون وارد شهر سامراء گشتم ، به سمت منزل آن حضرت حركت نمودم ، هنگامى كه به منزل رسیدم ، اذن دخول طلبیده و وارد شدم ، چشمم به كودكى خردسال افتاد كه بر زانوهاى حضرت نشسته و بسیار خوش سیما و نورانى بود.
همین كه كیسه هاى پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم ، امام علیه السلام نگاهى به كودك نمود و فرمود: اى پسرم ! این اموال از شیعیان و دوستان تو مى باشد، آن ها را باز كن و تحویل بگیر.
ناگهان كودك اظهار داشت : اى پدر! و اى سرورم ! آیا جایز است كه دست به سوى اموالى دراز كنم كه آغشته به حرام است ؟!
سپس امام حسن عسكرى علیه السلام خطاب به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: آنچه در كیسه ها مى باشد، بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن ها را از یكدیگر جدا نماید.
چون یكى از كیسه ها را خدمت حضرت نهادم ، كودك فرمود: این مال فلان شخص است كه در فلان محلّه شهر قم سكونت دارد و مقدار آن 72 دینار است كه بابت فروش باغ ارثیه پدرش و نیز فروش هفت عدد پیراهن و كرایه مغازه هایش مى باشد.
امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: عزیزم ! صحیح گفتى ، اكنون بگو كدام حرام است ؟
كودك اظهار داشت : در این كیسه یك دینار مشكوك ، از اهالى شهر رى مربوط به فلان تاریخ مى باشد كه مغشوش مى باشد.
بعد از آن اشاره به یكى دیگر از كیسه ها نمود و فرمود: و امّا صاحب این كیسه فلانى است كه در فلان شهر مقدار یك مَن و یك چارك نخ ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد و چون مدّتى طولانى سپرى شد، نخ ‌ها را دزد به سرقت برد. و صاحب نخ ‌ها نسّاج را تكذیب و جریمه كرده و به جاى آن ، یك مَن و نیم غرامت گرفت .
پس یك دینار با تكّه اى پارچه در این كیسه از چنین راهى به دست آمده است كه حرام مى باشد.
سپس كودك به سوّمین كیسه اشاره نمود و اظهار داشت : آنچه درون آن است ، مال فلان شخص است كه در فلان محلّه قم زندگى مى كند و مقدار هفتاد دینار مى باشد كه نباید دست زده شود.
امام حسن عسگرى علیه السلام سؤال نمود: چرا؟
فرزند جواب داد: چون این ها بابت فروش گندم هائى است كه مالك با كشاورز اختلاف داشتند و مالك سهم كشاورز را كمتر از حقّش داد.
پدر فرمود: بلى ، صحیح است .
پس از آن كودك فرمود: اى احمد بن اسحاق ! این اموال را به صاحبانش ‍ برگردان ، ما نیازى به آن ها نداریم .
و اكنون كیسه آن پیرزن را بیاور.
احمد گفت : من به طور كلّى آن كیسه را فراموش كرده بودم …(1)
آرى براى امام معصوم ، چون از طرف خداوند متعال منصوب است ، سنّ و سال ، موقعیّت مطرح نیست ؛ بلكه هر زمان هر چه اراده نماید حاصل خواهد شد و به همه امور آگاه مى گردد.
پس مواظب اعمال و گفتار خود در تمام حالات باشیم كه امام زمان ، روحى له الفداء و سلام اللّه علیه غافل نخواهد بود.

 


1- احتجاج طبرسى : ج 2، ص 524 - 527، ینابیع المودّة : ج 3، ص ‍ 319، ح 5.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: عمومی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

یا ابا صالح المهدی ادرکنی

ألسلام علی ربیع الأنام ونضرة الأيام / السلام علي مهدي الأمم و جامع الكلم/ آقا جانم.... مولاي من..../ دلم گرفته از این انتظارِ یلدایی/ دقایقم همه غرقِ چه وقت می‌آیی؟/ نوشته‌اند “صدایش کنید می‌شنود!”/ صدات می‌زنم آخر کجای دنیایی؟/ بگو چه وقت می‌آیی؟ ببین که دلهامان/ دگر‌ قبول ندارد هنوز و امایی/ شنیده‌ام نمی‌آید بهار با یکـــــــ گل/ بهار من، گل نرگس! تویی که می‌آیی/ و باز نقطه سر خط، نریز اشک ای چشم!/ تمام می‌شود این انتظار یلدایی/ اللهم عجل لولیک الفرج

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
  • مناسبت ها
  • پوستر
  • خطبه غدیر
  • متفرقه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس